چکیده
جایگاه زن در نظام هستی و لطافت و زیبایی او غیر قابل انکار است، این زن واژه ای زیباست که در طول تاریخهای متمادی مورد ظلم واقع شده است و دائما به قربانگاه تمایلات و هوسها شهوانی رفته است،و سر اینکه حجاب را به عنوان حقیقتی آشکار برای زن به حساب میآورند برای این است که گوهر وجودیاش به راحتی دستخوش آلودگیها نشود تا در نهایت این لطافت شکسته نشود و باقی بماند .
این مقاله به تبیین این موضوع ، علل و خاستگاه بی حجابی و در آخر به عوامل پیشگیری از مفاسد اجتماعی سخن به میان آوردهاست .
کلید واژگان : زن، لطافت، جمال، حجاب، بی حجابی، نگاه.
مقدمه
از تدبیرهای حکیمانه خداوند این است که زن را در جایگاهی قرار داده است که در جنبه جسمانی دارای زیبایی و لطافت خاصی است و از این رهگذر مرد را مجذوب او نموده است. زن گوهری گران بها و قیمتی و سرمایه ای عظیم است که نباید به راحتی در دست هر کسی بیفتد، تا در نهایت شکسته یا آلوده شود
و این چنین است که پروردگار عالم این گوهر گران بها را در صدف زرین حجاب مستور داشته است تا بدین وسیله مستحکم و پایدار مانده در زمان مناسبش سر بر آورده و جلوه گری نماید پس حجاب، آسودگی آرامش و سلامت زن در حیات اجتماعی است.
حجاب در مکتب اسلام از ارزش عظیمی برخوردار است که البته امروز دستخوش عده ای هوس ران و شهوت پرست واقع گردیده، آسیبها و پیامدهای ناگواری بر فرهنگ و اعتقادات جوانان ما وارد ساخته است که باید با تدبیر و بالا بردن سطح آگاهی جوانان ما و شناسایی الگوهای زن مسلمان به او میتوان از بروز چنین آسیبهای جلوگیری نمود.
زن جزئی از نظام احسن
عالم هستی نظام احسن است همه اجزای ان به هم پیوسته و هماهنگ با یکدیگر در مسیر کمالشان در حرکت هستند؛ در چارچوب کلی این نظام، هیچ گو تنه نقص و شری یافت نمیشود و آنچه از شرور و نواقص که میبینیم، همه طبعی بنا به انتخاب غلط ما انسانهاست.
در حقیقت به صراحت میتوان گفت هیچ مدل و نمونه ای برای نظام هستی، زیبا تر از آنچه هست، تصور نمیشود انسان در این نظام احسن، کاملترین موجودات و اشرف آنهاست. حال با این مقدمه در مییابیم که «زن» را جدای از پیکره هستی نمیتوان شناخت؛ زیرا اجزای کل نظام هستی، به هم پیوستهاند وزن نیز جزئی از این نظام است.
از طرف دیگر هر موجودی، در نظام آفرینش جایگاه خاصی متناسب با ساختمان وجودی خود متفاوت از دیگران دارد خداوند بر اساس این تفاوت اعتباری مسیر متفاوتی نیز برای به کمال رسیدن آنها قرار داده است. این مسیرها، همان کمالات موجودات است که هماهنگ با نظام احسان میباشند. (1)
تفاوت نه تبعیض
بسیار شاهد بودهایم که برخی انسانها به دلیل جهل نسبت به خود و هستی اعضا نظام خلقت را با یکدیگر مقایسه کرده، بدون در نظر گرفتن تفاوتها، زن و مرد را مساوی دارای حقوق و مسئولیت واحد میدانند! اگر چنین بود که یکی از مرد وزن به کمال میرسید و دیگری نمیرسید، میتوانستیم بگوییم تبعیض وجود دارد!
اما میبینیم که هر دو ،توان راه یابی به کمال را دارند و قرآن هم بدین معنا اشاره میفرماید «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون» (2)؛ هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده میداریم، و هر آینه پاداش آنان را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد.
اما زن متناسب با امکانات و استعدادهای جسمی و روحی خود به کمال میرسد و مرد هم متناسب با امکانات و استعدادهای خود و اینجاست که اصل اساسی و مهم «تفاوت» به میان میآید. در حقیقت مسیری که هر موجود برای رسیدن به کمال طی میکند، از مجرای تفاوتها میگذرد؛ و همین تفاوتها موجب ایجاد هما هنگی در نظام احسن است و.
زیرا نظام عالم یک مجموعه ای هما هنگ است گه ابعاد مختلف دارد و همه چیز ان باید سر جایش باشد تا به تعادل برسد. درست همان طور که مسیر سلامت کل بدن از مجرای تفاوت اعضا میگذرد و برای آنکه بدن سالم و متعادل باشد، باید اعضای مختلفی باشند تا همه ابعاد آن را تأمین کنند؛ بی آنکه این تفاوت مستلزم هیچگونه تبعیضی باشد. کمال اعضا ء، از کمال کل بدن جدا نیست؛ کمال موجودات عالم نیز در جهت کمال کل هستی است.
آیت الله شهید مطهری در فرق میان تفاوت و تبعیض چنین میگوید: «آنچه در خلقت وجود دارد، تفاوت است نه تبعیض. تبعیض، آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان، بین اشیاء فرق گذاشته شود؛ ولی تفاوت آن است که در شرایط نا مساوی، فرق گذاشته شود.
به عبارت دیگر، تبعیض از ناحیهی دهنده است تفاوت، مربوط به گیرنده. با یک مثال ساده، مطلب روشن میشود. اگر دو ظرف را در مقابل شیر آب قرار دهیم و در یکی ده لیتر آب بریزیم و در دیگری پنج لیتر، در اینجا تبعیض صورت گرفته و منشأ اختلاف، تفاوت است که خود آن دو ظرف از نظر گنجایش و استعداد دارند، نه دریا ونیروی فشار آب» (3)
همچنین اگر برای برداشتن آب داغ، از یک ظرف فلزی استفاده کنیم آب سرد را در ظرف پلاستیکی بریزیم، تفاوت قائل شدهایم، اما تبعیض نه؛ و البته اگر این تفاوت را نمیگذاشتیم، ظلم کرده بودیم و ظرف پلاستیکی، کم کم با آب داغ از بین میرفت. (4)
زن عامل خداوند
تردیدی وجود ندارد که همه خدا پرستان، به خصوص روحیه های لطیف عرفانی در پرستش حقیقی ذات حق هستند، و برای رسیدن به نقطه اوج پرستش که برخورداری از همه صفات و اسمای الهی است، از هیچ کوششی دریغ نمینمایند، تا جای که به عروج واقعی روحی و آرمیدن در جایگاه رفیع صدق در نزد پروردگار نایل شوند.
اما از آنجا که این انسان به دلیل اینکه یک وجود امکانی است نمیتواند به مقام وجود با لذات خداوندی دست یازد، طبیعی است که در طی این سیر و سلوک الی الله گاهی به احساسهایی دیست مییابد که اگر آن احساس عمیق روحانی به یک وسیله ای کنترل نشود، چه بسا علی رغم میل باطنیاش به ورطه های هولناک و خطرناکی سقوط کند، که از نظر تجربی این موضوع بارها به وقوع پیوسته است؛
لذا پروردگار برای نجات از این آشفتگی خطرناک، موجودی را به نام «زن» خلق کرد که یکی از کارهایش کنترل انسان در هنگام خارج شدن از مسیر ا صلی و یا زمانی که انسان پس از طی طریق نتوانست به آن عبودیت حقیقی و واقعی برسد، میباشد پس مرد وسیله زن کنترل میشود. همانگونه که در نظام آفرینش هر یک از موجودات مسئولیتی دارند که : «وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُوم» (5)؛ هیچ یک از ما نیست مگر اینکه برای او مقام مشخص ومعینی است.
کما اینکه امام صادق (علیهالسلام) بدان اشاره دارد که : «خَیْرُ نِسَائِکُمُ الطَّیِّبَةُ الرِّیحِ الطَّیِّبَةُ الشیخِ التی إِذَا أَنْفَقَتْ أَنْفَقَتْ به معروفٍ وَ إِذَا أَمْسَکَتْ أَمْسَکَتْ به معروفٍ فلکَ عَامِلٌ من عمالِ اللَّهِ وَ عَامِلُ اللَّهِ لَا یَخِیبُ وَ لَا یَنْدَم» (6)؛ بهترین زنان زنانی هستند که خوشبو وخوش طبع اند که وقتی میبخشند، بخشش آنان به نیکی است و اگر امساک داشته باشند امساک و نبخشیدن انان نیز از روی خوبی است.
پس زن عاملی از عاملان خداوند است و عامل خداوند از جانب اوست، چون به حق عمل میکند خطا نمیکند وچون برای خدا عمل میکند پشیمان نمیشود. کسی که عامل خداست و از جانب حق عمل میکند برای حق گام بر میدارد برای هیچ کس خطری ندارد، چه رسد به مردان.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید : «لَیْسَ لِلْمَرْأَةِ خَطَرٌ لَا لِصَالِحَتِهِنَّ وَ لَا لِطَالِحَتِهِنَّ أَمَّا صَالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ خَطَرُهَا الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ بَلْ هِیَ خَیْرٌ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ أَمَّا طَالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ التُّرَابُ خَطَرَهَا بَلِ التُّرَابُ خَیْرٌ مِنْهَا.»(7) از جانب زنان هیچ خطری مردان را تهدید نمیکند، نه زنان صالحِ نیک گفتار و خوش رفتار، و نه زنان بد گفتار چرا که خوبانشان چون طلا و نقره هستند طلا و نقره هیچ خطری ندارد، بلکه اینان بهتر از طلا و نقره هستند.
اما بد های آنها چون خاک اند و خاک هیچ خطری ندارد، اما خاک بهتر از اینان است. پس زنان به عنوان عامل و صاحب منصب و مقام از جانب حق هستند که گاهی برای نجات از حیران و سردرگمی و چه بسا برای به پوچی نرسیدن یک انسان گماشته میشوند و گاهی برای آرامش درونی بسیج مسی شوند که مبادا در ورطه های خطرناک ِهولناک، سقوط پیدا کنند. بنابراین این روایات در صدد زیبایی و لطافت زن برآمده، نه آنکه ایشان را مذمت نمایند. (8)
زن مظهر محبوب بودن و مرد مظهر محب بودن
از آنجا که زن در نظام آفرینش، مظهر جمال و زیبایی خداوند است همواره معشوق و محبوب مرد قرار گرفته و مرد، محب و عاشق او محسوب میگردد و به همین دلیل پوشش حجاب اختصاص به زن دارد. و این تدبیر حکیمانه خداوند است که در پرتو ایجاد تفاوتهای روانی و جسمی در زن و مرد تحقق یافته است؛
زن را در بعد روحی و روانی از عفت و حیای زیاد و احساسات پاک و عواطف سرشار برخوردار کرده در جنبه جسمانی او را لطافت و زیبایی بخشیده و از جهت صدا و لحن آهنگی ظریف و شیوا به او ارزانی داشته و از رهگذر این امور مرد را مجذوب زن نموده است. از آن طرف مرد را در بعد روحی از قوه اندیشه و تدبیر- نظری جدایی از عقل عملی و عبادی که مشترک است-بیشتر و از حیث جسمانی خشنتر و قویتر در صدا و سخن لحنی ضخیم وبم برخوردار کرده است؛
بنا بر این مرد در میدان جاذبه اخلاقی، عاطفی و جسمی زن قرار گرفته و طبیعیات به سوی او جذب میشود در نتیجه زن محبوب و دل دار بوده و مردم محب و دل داده است. از جمله فایده های چنین جذب وانجذاب و عشق و عاشقی میان مرد و زن، ایجاد وحدت و زندگی مشترک، حفظ و استحکام نظام خانواده، تأمین آرامش زوجها در کنار هم در اثر مکمل یکدیگر بوده در زندگی رسیدن به کمال و هدف زندگی آفرینش و نیز تولید و تربیت فرزند ان صالح و سالم است.
از سوی دیگر این تدبیر حکیمانه الهی به فرموده استاد شهید مطهری «در بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران کننده ضعف جسمانی او رد برابر نیرومندی جسمی مرد و هم بهترین عامل حفظ تعامل و تو ازن در زندگی مشترک آنها است. (9)»
زن لطافت زیبایی
وقتی سخن از خلقت انسان به میان میاید، همه ذهنها متوجه در موجود سمبلیک به نام مرد وزن میشود، که هر یک از صفات و خصوصیات مخصوص به خود برخوردارند. به طور مثال وقتی خصوصیات مخصوص به خود برخوردارند. به طور مثال وقتی خصوصیات مردان را در نظر میآوریم که او از صلابت و شجاعت برخوردار است، و از طرفی خشونت و غرور جزء لاینفک اوست.
این اوصاف به صورت طبیعی تبا در به ذهن میکند اگر چه چرخ روزگار و گذشت زمان چه بسا همین مرد شجاع را ترسو و بی صلابت بار آورد و یا قساوت و خشونت دیگران او را به رقت قلب و مهر و عطوفت بکشاند و یا بالعکس، ولی این غیر از تبادر ذهنی ما نسبت به مرد است اما وقتی خصوصیات زنان را به دور از فرهنگهای غلط دیکته شده، در نظر میآوریم، در مییابیم که زن معدن عطوفت و مهربانی و مملو از عواطف و احساسات انسانی میباشد، و از یک دل نازک خاصی برخوردار است.
این برداشت از دو نظر مورد توجه ما است. یکی جنبه ظاهری، که چهره مرد یک چهره مصمم و با صلابت و از طرفی بیانگر دنیای از غرور، نخوت و خشونت است و از جنبه باطنی نیز با بر خوردهای ابتدایی در مییابیم که از رقت قلبی برخوردار نیست، و گاهی آن چنان قسیالقلب است که گویی هیچگونه عواطف احساسات انسانی، از درون چشم رحمت او نمیجوشد.
البته این مطلب نسبت به همه یکسان نیست ولی سخن ما در مورد اثر مردان است، چرا که طیف وسیع مردان از عواطف و احساسات گوناگون برخوردارند؛ اما وقتی آنان را نسبت به زنان میسنجیم این عواطف و احساسات کمتر نمایان میشود. بنابراین عواطف مردان از شدت و ضعف بر خوردار است. ولی اصل مطلب علی رغم این نکته، در مردان به گونه ای وجود دارد، در حالی که در زنان قضیه بالعکس است.
زن از نظر ظاهری از یک چهره معصوم و مظلومی که مملو از زیبایی لطافتهای روحی است، برخوردار بوده در سیمایش به جزء محبت و عطوفت چیز دیگری نمیدرخشد، که به قول «ارسطو» بهترین سفارش نامه زن، زیبای اوست که در همه مورد قبول است و به قول کمیسیون «زنان زیباترین و عزیزترین موجودات هستند» (10)
و از نظر درونی نیز دنیایی بیکران از عواطف و احساسات، در دریای درونیاش موج میزند. تا جایی که هر انسانی چنین نتیجه میگیرد که ظرافت و عطوفت و مهربانی جزء زیبایی زن است و نمود محسوس دارد. که به قول «شکسپیر» (11) «بر خلاف گمان مردم، مهربانی وصفات قلب زن رباینده دل است، نه قشنگی و زیبایی او» (12)
و اگر گاهی در تاریخ و یا در زندگی روزمره خودمان بر خلاف این اصل رو برو میشویم، دلیلش را در خود و یا در جای دیگر باید جستجو کنیم و شاید یکی از هزاران دلیل بر این بی عطوفتی، دسته و پنجه نرم کردن مردان با زنان در کشاکش زندگی بوده است؛
که وقتی به جای عشق و محبت با روحیه مبارزه طلبی با آنان مواجه شدهایم، همه آن زیباییهای درونی آنان را نشانه گرفته اییم و آنان را با همه زیبایها لطافتها، به یک انسان بی عاطفه و دور از انسانیت بدل کردهایم که بنا بر ضربالمثل هندیها : «زن حکم رود خانه ای را دارد، تا وقتی آرام است، زیباست» (13)
و به قول آگوست : «قلب زن پرتگاهی است که هیچ کس عمق آن را نمیتواند اندازه بگیرد» (14) در حالی که تجربه نشان داده است که اگر هر مردی از نظر عواطف و احساسات انسانی یک گام به سوی همسر خود بر دارد، زن پنجاه گام به سوی شوهر خویش بر خواهد داشت.
در روایتی آمده است که امام صادق (علیهالسلام) از جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آ له) نقل میکند که : «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قلبها أَبَداً.»(15)؛ سخنی که مرد به همسر خودش میگوید که من تو را دوست دارم، هرگز از قلب همسرش بیرون نمیرود و این خود بهترین دلیل فطری بر وجودِ زیبایی لطافت در درون زن، به گونه ای کامل است. به همین دلیل هیچ کس تا به حال نفی زیبایی زن را ننموده است.
جمال زن مظهر عقل
بهره گیری زن از زیبائیهای ظاهری وجودی ایش در تمام مراتب باید به گونه ای باشد که جلوه گاه و محل ظهور عقل باشد. یعنی استفاده او از صورت و اندام زیبایش، از زیبایی شهوی و غریزیاش، بهره گیری او از عاطفه و محبت و احساس، روی آوردن به آرایش بدن و لباس، حرکتهای لطیف اندام، ظرایف گفتار و اعمال و توجه اش به جایگاه ممتازش و... آیه ونشانه ی عقل او باشند.
عقلی که جوهره ولُب انسان را تشکیل میدهد و ظهور فعلی آن، انسانیت آدمی است، نه مظهر حیوانیت او. شاید روایتی که بیان میدارد «عُقُولُ النِسَاءِ فِی جَمالهِن» (16)؛ به همین نکته اشاره داشته باشد بدین معنا که ظهور فعلی عقل زن در بهره گیری صحیح از جمالش امکان پذیر است و جمال زن باید مظهر اندیشه و جوهرهی عقل باشد.
آن لطایف و ظرایفی که میتواند در صفا و سکون زندگی فردی و اجتماعی و خانوادگی به کار گیرد، مرد در بکار گیری آن یا ناتوان است یا لا اقل ضعیف. آرامش و اطمینان و سکون نفس در گرو ظرایف اعمال وگفتاری است که انجام آن از زن ساخته است. اگر چنین قدرت و توانایی و حسن و زیبایی در رفتار نبود، هرگز قرآن، این مطلب را درباره زن بیان نمیداشت که زن مایه آرامش شماست.
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها... »(17) از نشانه های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را آفرید تا به وسیله آنان آرام گیرید زن باید در رفتار وگفتارش، زیبایی وحسنی نهفته داشته باشد که سبب آرامش شود، و گرنه در صورت نبودن چنین قابلیتی سخن از آرام گرفتن در کنار زن مفهومی ندارد.
و این سکون نه سکون در بعد غریزی و جسمانی است، و نه سکون شهوی که حیوان نر در کنار ماده پیدا میکند و نه سکون بدنی است که محدود به نظافت میشود این که خداوند متعال همسر بودن زن را مایه آرامش و سکون دانسته است، دلالت بر نوع جمال و زیبایی خاصی دارد که نه تنها محور آرامش در اجتماع کوچک خانواده، بلکه ابعاد مختلف اجتماعی را در بر میگیرد و ظهور فعلی عقل زن در وجود این نوع زیبایی و جمال است به همین جهت در پایان آیه فرمود «إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»؛
براستی که آن نشانههایی است برای گروهی که بیندیشند، برای گروهی که تفکر عقلی داشته باشند. البته کسانی که اندیشهی حسی در مورد زن دارند تنها آرامش و سکون شهوی و بدنی در نظرشان میرسد. اما اندیشه، تعقلی است که پرده از واقعیت امر بر میدارد و نوعی از زیبایی زن را آشکار میکند که مایه سکون مرد در جهان فرهنگی، تربیتی، سیاسی و اقتصادی بوده و شامل سکون اجتماعی نیز میگردد.
این آیه را باتوجه به آیه «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُم» (18) توضیح میدهیم تا به نوع زیبایی زن –که سکون همه جانبه را به همراه دارد –آشنا شویم. این آیه میگوید؛ زنان شما کشتزار شما هستند، چگونه کشتزاری، آیا کشتزاری که محصولش نباتات است و یا کشتزاری که محصولش موجودی انسانی است؟ موجودی که در دا مان زن رشد میکند، دارای جوانه ای است که وقتی بشکفد مظهر خدا در اسماء و صفات خواهد بود و این جوانه باید در همان مزرعه بشکفد و در تمام ابعاد، جمال الهی پیدا کند.
وجود چنین فرزندی، مایه آرامش و سکون مرد در خانه و اجتماع است. شما مردها با برداشت چنین محصولی از کشتزار انسانی آرام میگیرید و جامعه نیز با آرامش شما آرام میگیرد. وقتی تدبیر جامعه به دست چنین افرادی باشد، آرامش سیاسی، ا قتصادی، فرهنگی، تربیتی حاکم خواهد شد.
این همان جمال الهی زن است که در کودک جلوه کرده که این کودک اگر مرد است، با سیاست و کار گزاری خود در آینده جمال عقلی خویش را آشکار خواهد ساخت و اگر زن است، با ظهور فعلی جمال عاطفی و انسانی خود، انسان الهی را در دامان خویش پرورش خواهد داد، و عقل خویش را در پرتو این جمال به ثبوت خواهد رساند.
جمال الهی زن سبب میشود تا زن با رفتارهای عاطفی و معقولانه خود به زندگی زیبایی بخشد تا مرد که با شرایط دشوار اقتصادی روبرو است در کنار این زندگی عاطفی آرامش یاقته و تعدیل روانی پیدا کند. (19)
مظهر ناز، بیرونی میشود
شاید امروز بتوان فهمید سر اینکه فرمودهاند زن در خانه بماند، یا بهترین چیز برای زن، آن است که نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند «سالم ماندن فطرت زن است» چون اگر زن از مستور بودن در آید و در اجتماع و کثرات آن غرق شود، گوهر درونش به خفا میرود، لذا از خود حقیقیاش باز میماند و متحیر و سرگردان میشود.
آن وقت به دلیل لطافت زیادی که دارد، کثرات به راحتی آن را آلوده میکنند، تا در نهایت فطرت او را میشکند. این همان کاری است که امروز فمینیسم میکند. فمینیسم، زن را کاملاً از فطرت خود جدا کرده و سعی در برون افکنی او دارد.
تا از خانه و حجاب گریزان شود! ولی حتی زنانی که تحت تأثیر این فرهنگ قرار میگیرند، در عمق وجودشان دوست دارند مستور و عفیف باشند و در خانه بمانند، دوست دارند خانه خود را تمییز و تزیین کنند، در خانهشان آشپزی کنند و...، چون خانه داری، عجین با زن و روحیه اوست.
اما فمینیسم با زن کاری میکند که او بدون توجه به اینکه همهی دارای اش در درونش است و در بیرون چیزی ندارد که پیدا کند در بیرون دنبال خود بگردد و چون به هیچ چیز نمیرسد دچار سرخوردگی ،پوچی و حقارت درونی میشود!
اگر چه در ظاهر وکاذبانه به چیزهای برسد و به جای یگانه معشوق ِوجودش، هزاران عاشق و معشوق کاذب در بیرون پیدا کند، از مردان گوناگون گرفته، تا پست و مقام، شهرت و زرق و برق دنیا و برای رسیدن به این عشق حاضر است از همه چیز حتی وجود خود، مایه بگذارد!
در حالی که خداوند زن را مظهر ناز آفریده و مرد را مظهر نیاز و این ناز و نیاز به خلاف آنچه امروز تصور میشود، اعتباری، سطحی و ظاهری نیست. بلکه اصلاً معشوق بودن، ارزشمند و گران قدر بودن، با ناز عجین است؛ نوع بودن معشوق، ناز است و نوع ِبودن عاشق، نیاز به معشوق. (20)
حجاب و پوشش
شیشه عطر در پوش آن
تا زمانی که در شیشه «عطر» بسته است، عطر داخل آن هم محفوظ خواهد بود، ولی به محض اینکه چند لحظه ای سر شیشهی عطر بر داشته شود، عطر داخل آن میپرد و تنها شیشهی خالی بدون عطر میماند و کسی بدان میلی ندارد. حجاب همانند سر شیشه عطر است که بوی خوش و زیبایی و حلاوت و طراوت زن را حفظ میکند و با برداشتن حجاب، آن زیبایی و حلاوت از بین میرود. (21)
دیوار و سیم خاردار
شما چرا به دور خانههایتان دیوار میکشید و بر روی دیوارها سیم خار دار نصب میکنید؟ اگر درهای خانههایتان چوبی باشد چرا آهنی میکنید؟ و اگر دیوارها کوتاه باشد چرا بلند میکنید؟ آیا این همه برای راحتی شماست یا برای ناراحتی؟ حجاب همچون دیوار خانه و همچون سیم خاردار است؛
حال اگر دیوار خانهتان بلند بود وکوتاه کردید، یا سیم خار دار داشت، برداشتید یا در منزل بسته بود و باز کردید، این موجب راحتی، آرامش و آسایش شما خواهد بود یا موجب نا آرامی؟ اگر درها دیوارها و... برای راحتی خانهها باشد، حجاب هم برای راحتی و آسودگی بانوان است.
میوه پوست کنده
تا میوه ای پوست بر تن دارد، مدتهای زیای دوام خواهد داشت، ولی وقتی پوست میوه ای گرفته شد، پیش از دقایقی دوام نخواهد داشت و حتی بی احترامی به مهمان است که قبلا میوه ای مثلا سیب را پوست بکنند بعد در مقابل مهمان بگذارند.
حجاب همانند پوست میوه است که حافظ تازگی و سلامت میوه است و تا زمانی که زنها این «حجاب» و «عفت» را دارند از طراوت و زیبای و تازگی و سلامت بهره مندند، ولی برداشتن حجاب همان و از بین رفتن سلامت و زیبای همان .
غنچه و گل
گل تا باز نشده است، معطر و سالم است و کسی هوس چیدن آن را نمیکند، اما وقتی که باز شد و غنچه گردید عطر خود را از دست میدهد و زن تا زمانی که در «غنچه حجاب» است، هیچ کس هوس چیدن آن را نمیکند، اما همین که حجاب کنار رفت و این غنچه باز شد، آن را خواهند چید و پس از آن که پژمرده و پرپر شد به کناری خواهند افکند (22)
حجاب چیست
حجاب در لغت به معنای پرده، روپوش، و روبند میباشد و از نظر اسلام عبارت است از اینکه «زن در معاشرت خود با نا محرم، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خود نمایی نپردازد» حجاب حریمی میان زنان و مردان نا محرم است و سبب فرو کش کردن غریزه جنسی میگردد.
حجاب بیانگر وقار و افتخار یک زن است حجاب سند اطاعت از فرمانده هستی است. حجاب بوی خوش عفاف و پاکدامنی است. حجاب تلأ شبنم بر چهره است. زن این موجود ظریف مظهر جمال خلقت است و اسلام میخواهد این «گوهر گرانبها» در «گنجینه حجاب» مستور باشد تا از آفات هوسها مصون بماند. حجاب نوعی ارزش و احترام برای زنان بدنبال میآورد تا نا محرمانِ هوس ران، آنها را با دیدهی حیوانی ننگرند. (23)
حکمت حجاب
خداوند در آیه ای از قرآن مجید حکمت حجاب را چنین بیان میکند «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» (24)؛ ای پیا مبر! به زنان و دختران خود و به زنان مومنان به گونه ای که روسریهای بلند خود را بر خویش فرو افکنند که این کار برای اینها (به عفت) شناخته شدن است تا از تعریض و جسارت (هوس ران) آزار نکشند، بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
حفظ پاکدامنی، منحصر به پوشش نیست، بلکه زن باید از هر گونه رفتاری که سبب تحریک و طمع ورزی هوسرانان میشود ،به شدت بپرهیزد. برای نمونه، خداوند حتی در قرآن «تبرج»، یعنی آرایش برای خود نمایی را نکوهیده و آن را به جامعه جاهلی نسبت داده و فرموده است : «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی...»(25)؛ و خود را همانند زینت نمایی روزگار جاهلیت پیشین زینت نمایی نکنید.
در حقیقت آن چه مردان را تهییج میکند، سه چیز است؛ زیبایی، زیور و حرکتهای اغوا کننده که در قرآن مجید به تبرج تعبیر شده است. رفتار زن میتواند وسیله اغوا کننده و تهییج مرد شود ؛ یعنی اگر زیبایی و زیور زنی دیده شود، ولی رفتار او معقول و متین باشد، مرد اغوا نمیشود، مگر به ندرت. به همین دلیل نرم سخن گفتن زن، گاهی از بی حجابی هم اغوا کننده تر است.
امروزه بعضی لباسها که مد روز نیز هستند، حجم و ِانحنای بدن را چنان نمایان میکنند که اغوای این پوشیدگی گاهی از برهنگی نیز بیشتر است.
تقسیم پوشش بر مرد وزن
امروز عده ای از که سخن از حجاب به میان آید ناخود آگاه ذهن انسان، متوجه پوشش زن میگردد. هر چند امروزه عده ای بر آنند تا از کلمه حجاب تنها اراده پوشش و نوع لباس کرده و حجاب را منحصر در پوشش نمایند. اما آیا این انحصار عملکرد وبینشی همه جانبه گرا ست؟ در پاسخ به این سوال و دستیابی به حقیقت معنای حجاب و جایگاه پوشش زن، توجه به این نکته، ضروری به نظر میرسد.
1- پوشش، امری نظری است که همگان در سرتا سر عالم در خور فرهنگ وعرف خود بدان عمل نموده و مینمایند و آن حقیقتی به جز لباس به تن کردن نیست تا علاوه بر گزند از سرمایه و بیماریها و کسب زیبای های ظاهری باعث بر ایجاد صفت حیا گردد. یعنی جلوگیری از زشتیها و ناپسندیهایی که عقل و عرف، اجتناب از آن را لازم میداند بالاخره، تفاوتهای آشکاری در اخلاق و رفتار و آداب اجتماعی، در صورت لخت بودن آدمی و پوشیده بودنش وجود دارد.
2- پوشش در مکتب اسلام، بر اساس دو جنس زن و مرد تقسیم شده و خود دارای موضوعیت میباشد؛ یعنی به تنهایی قابل بحث و رعایت آن لازم است، هر چند نحوه پوشش زن و مرد تفاوت دارد. پوشش مرد به جز نمایانم ساختن موی سر و مقداری از دست و ساق (بنابر اختلاف فتوا در ساق دست مرد) وکف روی پای مرد، سایر بدن را در برابر نا محرم در بر میگیرد؛ گرچه برای این دسته، استفاده از طلا، ریش تراشی، زیر ابرو برداشتن و آرایشی همچون زنان را حرام معرفی کرده است.
اما پوشش زن بر اساس آیه 59 سوره مبارکه احزاب وآیه 31 سوره مبارکه نور، باید تمام بدن، انگشتان و قرص صورت زنان، میتواند نمایان باشد، که علت آن را برای امنیت بخشی به زن در برابر جنس طالب خواه خود؛ یعنی مرد معرفی کرده وفرموده «ذَلِکَ اَدنَی َن یُعرفَن فَلا یُوذِینَ» (26)؛
که نتیجه آن چیزی جز پاکی و رستگاری و دوری از شهوت پرستی و نجات از لذات حیوانی صِرف نمیباشد، چنانچه در آخر آیه 31 سورهی نور که پیرامون پوشش زن است می فر ماید : «وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» (27)؛
وبی شک دستیابی به رستگاری وسعادت ابدی، آرزوی هر انسانی پاک طینت وبا وجدان وسلیم العقلی است که وآنکه ان را به باد مسخره بگیرد جز فرار از حقیقت وگم شدن در سیاه چال جاهلیت، چیزی عایدش نخواهد شد چه اینکه نوع زندگی آدمیان، همواره حاکی از کمال طلبی بوده است، هر چند مصداق کمال را در مادیات و دنیا پرستی معنا نمودهاند (28)
بایسته دهای پوشش
«انسان در پناه محافظ، احساس آرامش میکند پوشش اسلامی نیز نگهبان زن اسنت و به او امنیت و آرامش میبخشد. پس هرچه این پوشش کاملتر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر میرود زحمت حجاب حق بیمه ای است که زن برای تأمین سلامت خود میپردازد، زیرا حجاب مانع جریان یافتن هوای نفس و نگاه های آلوده و فساد انگیز به حریم زنان میشود.
پوشش سدی بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است. جایگاه والای زن میطلبد که این گوهر آفرینش، در صدف حجاب قرار گیرد تا ارزشهای انسانیاش در امان بماند فلسفه نگهبانی و پوشش اشیاء ارزش آنهاست و هر قدر این ارزش بالاتر باشد نسبت نگهداری آن نیز بیشتر میشود.
پوشیدگی زن نماد پرهیزکاری اوست. وقتی زن تقوای جنسی را رعایت کند و خود را بپوشاند وعده های الهی که برای پرهیز کاری داده شده است درباره او نیز محقق میشود در واقع چیرگی بر هوای نفس و چشم پوشی از لذتهای حرام، به انسان هیبت و وقار میبخشد.
به صورت ناخود آگاه بر خورد مردان با زنانی که پوششی ناقص دارند برخوردی شهوانی وابزاری است ولی برخوردشان با زنان پوشیده و با حجاب اسلامی برخوردی همراه با احترام و تکریم قلب است.
نوع پوشش زن معرف شخصیت عفیف یا هوس انگیز اوست که موضع گیری مرد را در برابر او مشخص میکند تا وقتی بانوان خود را از دید چشمهای حریص مردان میپوشانند دریای نفس آنها آرام است، ولی وقتی به جلوه گری دست میزنند، تلاطم روحی و نابسامانی روانی را برای مردان فراهم میآورند (29)»
امتیازهای حجاب
1- حرمت بخشیدن به زن
جامعه اسلامی زن با حجاب را حرمت بخشیده و او را عفیف میداند. ضربه پذیری زن به لحاظ جاذبه طبیعی ایجاب میکند که یک سنت تکوینی همچون همه موجودات لطیف و آسیب پذیر در حصار و حجاب مطمئن مأمن گزینند وگوهر جان خویش را از کانون توجه تمایلات طغیان طلب و حد ناشناسی طبیعی محفوظ دارد.
همگامی با این تدبیر آفرینش و حریم داری زن میتواند محدودهی مطمئنتری را پیرامون او فراهم آورد و این گوهر اصیل را از سهل الوصول بودن مصون دارد.
2- آرامش روانی
طبیعیترین شرایط نفسانی برای رشد و تعالی و بهره گیری از سرمایه های وجودی، بر خورداری از ثبات روحی و آرامش روانی است که در سایه شناخت عمیق به تحقق عینی آن ایدهها در نظام عمل و تنظیم رفتارهای فردی و اجتماعی در مسیری منطبق با آنها حاصل خواهد شد.
بر خورداری از حجاب و پوشش کامل به عنوان حلقه ای از حلقات انطباق جویی با مقتضیات فطری است و این آرامش درونی چه زن وچه مرد را در مقابل محرکها و عوامل مزاحم بیمه میکند، ارضای غریزه جنسی به عنوان یک نیاز طبیعی هنگامی اعتدال مییابد که در بسترهای پیش ساخته حقوقی و اخلاقی و با رعایت مصالح کلی حاکم بر حیات فردی و اجتماعی جهت داده میشود در غیر این صورت طبیعت طغیان طلب این غریزه با وجود انگیزه های فراوان درونی و محرکهای متنوع بیرونی، تمام عرصه روانی فرد را تحت الشعاع قرار داده و از شکو فایی سایر قوای طبیعی که تأمین کنندهی سعادت اویند مانع میشود.
بر این اساس حفظ حجاب، تدبیری حکیمانه جهت تأمین آرامش روانی افراد و رها شدن از هیجانات و التهابات بنیان کن جنسی است (30)
3-استحکام پیوند خانوادگی
تحکیم پیوند خانوادگی نیز از جمله اهدافی است که اسلام در برنامه های خویش تعقیب میکند و این مهم تنها با محدود شدن ارضای غریزه جنسی به صورت اختصاصی و در کادر قانون آن هم صرفا در محیط خانواده محقق خواهد شد آزادی و بی بند و باری در روابط جنسی علاوه بر اینکه تا حد زیادی مانع از شکل گیری ازدواجهای رسمی است، بقایای هسته های تشکیل شده را نیز تهدید میکند «ایجاد پاکترین وصمیمی ترین عواطف بین زوجین و بر قرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده از نکات مهم است تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هر گونه استمتاع از غیر همسر چشم بپوشند و اصل منوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده رعایت گردد. (31)»
«بی بند و باری در پوشش، بی بند و باری در تحریک است که این امر بنیاد خانواده را متلاشی میسازد، نه تنها در اسلام بلکه در همه مرامهای اجتماعی جهان، این نتیجه حاصل شده است که خانواده باید محفوظ و محترم بماند و زن و مرد باید دلبسته و وفادار به یکدیگر باشند تا آشیان دلپذیری برای فرزندان خویش بنا کنند و با تربیت آنان، آینده جامعه خویش را ترسیم کنند، اما در جامعه ای که در آن برهنگی حاکم است هر زن و مردی همواره در حال مقایسهاند، مقایسه آنچه دارد با آنچه ندارد و آنچه ریشه خانواده را میسوزاند این است که این مقایسه آتش هوس را در زن و شوهر دامن میزند (32)»
4- استحکام و استواری نظام اجتماعی
استحکام نظام خانوادگی به عنوان یکی از نتایج حاصل از حجاب تابعی از استواری نظام اجتماعی است. همان گونه که میدانیم بی بند و باری در پوشش به ایجاد هیجانات و التهابات جنسی و در نتیجه به بی بند و باری در ارضای غریزه و کندی روند شکل گیری خانوادهها یا نابودی هستههای خانوادگی منجر خواهد شد.
آثار جنبی این وضعیت نیز در هنگامی که در سطح کلان و در پهنه گستردهی نظام اجتماعی ملاحظه شود، عمق فاجعه را پیش از پیش نمایان میسازد. نگاهی گذرا به وضع موجود جوامع غربی یا جامعه خودمان در سالهای قبل از انقلاب برای اثبات این
:: موضوعات مرتبط:
,
,
,
:: برچسبها:
حجاب،بوی خوش عفاف ,
حجاب ,
عفاف ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0