آی باتدی صبح آچیلدی ، عنوان شعری است که مرحوم یحیوی ملقب به تاج الشعرا با توصیفی بی نظیر یا حداقل کم نظیر ، واقعه ی عاشورا را در آن به تصویر کشیده است . تمثیل هایی که در این شعر به کار گرفته شده است قدرت کم نظیر این شاعر در زبان ترکی را به رخ می کشد . مرحوم تاج الشعرا دارای دیوان اشعاری با عنوان بساط کربلا است . این شاعر جز برای اولیا دین و اسلام شعری نگفت و در سال 1358 از دنیا رفت .
روحش شاد .
نمونه ای از زیباترین شعرهای شاعر :
آی باتدی صبح آچیلدی زینب نوایه گلدی زهرا دئدی حسین وای عالم صدایه گلدی
چون ییخدیلار آتیندان سلطان تشنه کامی دنیایه اولدی اعلان قتل الحسین پیامی
( دل و قلب من در فراق یار مرده و خانه اش ویران گشته / نه ویرانه و نه دل من دیگر درست نمی شود و تعمیر شدنی نیست )
***
گئدیب اغیار حضورینده ائدیر اول سنگ دل جلوه
نه فرقی وار اونا هر آن باخیر بیگانه ده منده
( او به حضور غریبه ها رفته و آن سنگ دل ، خود نمایی می کند / برای او چه فرقی دارد که هم نگاهش میکنم و هم دیگران { هم من میتوانم نگاهش کنم و هم دیگران و چه فرقی بین من و دیگران است ؟ } )
***
وفاسیز یارین هیجریننن ایشیم دی آغلاماق هر گون
اولور گریان همیشه دیده ی حنانه ده منده
( در فراق یار بی وفا ، کار هر روز من گریه کردن است / دیدگان من و حنانه { احتمالا اسم خاص و اشاره به یک واقعه و شخصی که اسمش حنانه بوده } همیشه گریان است )
**
بیلیر سن یاخشی سن معمار گوزللر ده وفا اولماز
گوزللر دن وفا اونماق قالیب افسانه ده منده
( معمار { لقب شاعر. تخلص} خودت خوب میدانی که زیبارویان بی وفایند / وفادارای زیبارویان در دوران افسانه ها و من خلاصه میشد و لاغیر)
حقوق های نجومی 250 میلون تومانی ؟ولی موقع پرداخته یارانه 45 هزار تومانی ، دولت مراسم عزای عموم می گیرد؟ صد البته با چنین حقوق هایی ، باید به حال بدبخت بیچاره ها عزا گرفت .
هر چند در بسیاری از موارد، پسران خردسال قربانی کودک آزاری و تجاوز جنسی می شوند ولی در فیلمی که تقدیم حضورتان می گردد، از یک دختر خردسال به عنوان قربانی استفاده شده است.
در بین جمعیت، صدای مردی همه را متوجه خود ساخت همه به سوی صدا برگشتند مرد با صدای بلند میگفت «این پسر... این پسر... این پسر... پسر من نیست، پسر همه شماست، پسر اردبیل است» دو نفر زیر شانههای مرد را گرفته بودند و او که خمیده راه میرفت، باز گفت «خوش آمدید... خوش آمدید...» و اشک میریخت.
آن قدر ازدحام زیاد بود که فقط از دور صدای جوانی را شنیدم که میگفت «خواهرت...» و دیگر هق هق گریه امانش نداد از ذهن بیننده و شنونده میگذشت که این افراد پدر و برادرت هستند، اما نه! امروز همه یکی شده بودیم و تو ... پسر و برادر همه ما شده بودی.
در تشییع پیکرت، از کسی شنیدم که گفت «آن یکی هنوز پیکرش پیدا نشده و مشخص نیست که زنده است یا نه، اما هاشم هر دو دستش قطع شده بود» به کجا سفر کنم؟ کجای دنیا؟ وقتی از دست قطع شده میگویند، کجا را باید پیدا کرد؟ به کجا باید رفت؟ جز ... کربلا و یاد عباس (ع) و غیرت و شجاعت و ... .
چه خوش زینب (س) که مدافع حرمی چون تو دارد که مانند ابوالفضل (ع) ایستادی و دو دستت را تقدیم کرده و سپس جانت را فدا کردی.
امروز همه آمده بودند، ترسی ندارم بگویم اگر گشت ارشاد بود، به خیلیهایشان تذکر میداد، چه پسر و چه دختر! اما همان قطره اشکها کار خودش را کرد، چه جوانانی که با چشمان خیس به سلفی گرفتن، عکاسی و فیلمبرداری از تشییع پیکر تو مشغول بودند و حتی... بر سینه و سر میزدند.
سخن طولانی نکنم که همه یکی شده بود و یادت، مظلومیتت، شهادتت و غیرتت ما را از حال خود رها ساخته بود و فقط در کنار پیکرت گام برمیداشتیم و میگفتیم «چه افتخاری از این بالاتر که هم قدمت باشیم.»
چند بار شنیده بودی «مرد که گریه نمیکنه؟!» اما امروز صدای ضجه مردان از زنان هم بالاتر رفته بود، دلها آتش گرفته بود درست مانند دل زینب (س) باورت میشود؟
بگذار آسمان ببارد، هنوز صدای رعد و برق دیشب و بارش باران از ذهنم نگذشته، نگو آسمان زودتر از همه ما به بدرقهات آمده بود!
راستی همرزمانت، همانها که با تو در تیپ 37 حضور داشتند، با هم میخندید، شوخی میکردید، با اشرار میجنگیدید و...، امروز طاقت دوریات را نداشتند.
اردبیل که شهر ابوالفضل (ع) است تو را ابوالفضلوار تقدیم آسمانت کرد... .
هاشم جان اینک که دستانت به آسمان رسیده دستان ما را هم بگیر، بگذار ما هم از نزدیک لذت تماشای آفتاب را حس کنیم، بگذار ماه را لمس کنیم، بگذار بر روی ستارگان بنشینیم...، آه ... هنوز دارم زمینی فکر میکنم و تو آسمانی شدهای، باشد که وقتی دستانمان را گرفتی با هم به آسمان پر بزنیم.
شاعر و نوحه سرای شناخته شده آذربایجانی می باشد که با مناظره اشعار مذهبی نیز در جمهوری آذربایجان معروف گشته است . همچنین وی در مراسم های ایام محرم در جمهوری آذربایجان حضور پرشور داشته و به شعر و نوحه سرایی در این مراسم ها اقدام نموده است و طی دعوتی که از وی شد ، او با حضور در شهر اردبیل ، در حضور مردم و سایر مادحین اهل بیت سرشناس اردبیل ، از جمه سلیم موذن زاده اردبیلی یکی از اشعارش را در خصوص مقام والای حضرت اباالفضل خواند .
همچنین سال های قبل با حضور شهروز حبیبی در جمهوری آذربایجان ، الشن و شهروز اقدام به شعرخانی در مورد شخصیت والای حضرت اباالفضل نمود .
چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی من بی دفاعم... من شریف تربیت شدم من شریف بزرگ شدم... نه کسی منو میشناخت... نه کسی بنده رو میدید... نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر... همهٔ سهم بنده از زندگی کار کردن در زیر زمین ادارهٔ بایگانی بود لای پروندهها... من ساده بودم من همه چیز رو باور میکردم، من با هیچکس مخالفت نمیکردم... سرم به کار خودم بود و شریف بودم...
من نمیخواستم به بانک برم، من نمی تونستم طبابت کنم، من نمی تونستم سرهنگ باشم، من نمیخواستم شعر بگم، من مقاومت کردم تا حد توانم... اما من توانم کم بود... بنده ضعیف بودم، برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران... و من به همه احترام میگذاشتم... من به همه احترام میگذاشتم، و من شروع کردم به بازی کردن... و من شروع کردم به سرگرم شدن...و بعضی وقتها یادم رفت که کجام... و همهٔ اینهایی که می گند مال من نیست، حق من نیست... و من اشتباهی ام... من از اولش هم اشتباهی بودم...
بله من یادم رفت که اینها مال من نیست و من اشتباهی ام، تقصیر من بود... تقصیر دیگران هم بود... اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم... من هیچ چیز رو توی جیبم نذاشتم... من از سهم کسی نزدم... من فقط اشتباهی بودم... خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم... خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم...
من فقط اشتباهی بودم... چه دفاعی از خودم بکنم؟... من بی دفاعم... حالا من ماندهام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم... جناب قاضی من از هیچکس توقعی ندارم... خدایا تو منو ببخش... از مسعود شصت چی (مهران مدیری)
خودکشی دانشآموز ۱۳ ساله کرمانشاهی در بهمنماه امسال نیز سبب شد تا آمار خودکشی در جامعه دانشآموزی ایران در سال ۹۴ به ۱۳ مورد برسد. موضوعی که وزیر آموزشوپرورش و مسئولان این نهاد را به تأمل واداشت.
به گفته رسانهها روز سوم بهمن ۱۳۹۴ سیزدهمین خودکشیِ دانش آموزان طی سال جاری به وقوع پیوست؛ این بار در سرویس بهداشتی مدرسهای در کرمانشاه، بازهم دانشآموزی خود را حلقآویز کرد. دانشآموز پایه هشتم، قبل از آغاز زنگ تفریح اول از معلم برای استفاده از سرویس بهداشتی اجازه میگیرد و قبل از ورود سایر دانش آموزان به محوطه حیاط مدرسه خود را در سرویس بهداشتی حلقآویز میکند.
مروری بر خودکشی دانشآموزان در سال ۱۳۹۴
۳۰ خرداد در تهران، مجید ۱۴ ساله دانشآموز مدرسه نمونه دولتی تهران، به دلیل مردود شدن در امتحانات پایان سال، با سیم برق خود را از تراس حلقآویز کرد و روز بعد به دلیل آسیب مغزی جان سپرد.
۳۰ تیر در آذربایجان غربی دختری ۱۸ ساله، دانشآموز رشته تجربی در محله شهرک فرهنگیان شهرستان بوکان پس از اعلام نتیجه کنکور سراسری، قبول نشدن در دانشگاه، با پرت کردن خود از طبقه سوم خانه، به زندگیاش پایان داد.
۱۴ شهریور در لرستان، امیر دانشآموز ۱۴ ساله ، به دلیل نمره پایین در درس ریاضی و ترس از سرزنش شدن، با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد.
۱۸ مهر در تهران، پریناز ۱۳ ساله خود را از میان نردههای پل عابر در شرق تهران به پایین پرتاب کرد و پس از برخورد با اتوبوس جان باخت. بر اساس اظهارات دوست این دانشآموز، او پیش از خودکشی گفته بود از زندگی خسته شدهام.
۴ آبان در آذربایجان غربی «هاوری. ق» دانشآموز ۱۱ ساله، ساکن محله تاجالدین در شهرستان اشنویه، جلوی آینه خود را دار زد و جان سپرد. این کودک، دو روز پس از دیدن فیلمی با مضمون خودکشی، دست به چنین اقدامی زده است.
۷ آبان در تهران دانشآموز پنجم ابتدایی در محله خلیجفارس تهران بهوسیله روسری، خودش را از میله بارفیکس ـ حلقآویز کرد و جان سپرد؛ دلیل این خودکشی بیان نشد.
۱۷ آبان در مازندران، «مهرشاد. ت» دانشآموز ۱۴ ساله ساکن شهر «رستمکلا» خود را از پنکه سقفی خانه حلقآویز کرد و جان سپرد. در نامه مکتوبی که مهرشاد از خود به جا گذاشته آمده: «فردا همهتان به مراسم تشییعجنازهام بیایید».
۲۷ آبان در خراسان جنوبی، دانشآموز ۱۶ ساله مدرسه شبانهروزی شهید مطهری، در آبیز شهرستان زیر کوه که قبلاً پدرش او را سرزنش کرده بود وقتی همه خواب بودند، خود را به نردههای پشت خوابگاه حلقآویز کرد و جان داد.
۲۶ آذر در خراسان شمالی، «سجاد. غ» ۱۵ ساله، دانشآموز دوم دبیرستان یکی از مدارس شبانهروزی در روستای کهنه جلگه مانه و سملقان به دلیل احضار والدینش از سوی مدیر مدرسه، خود را در آغل گوسفندان حلقآویز کرد و به زندگی خود پایان داد.
۷ دی در یزد، «الف ـ ع» دانشآموز ۱۳ ساله مدرسه نمونه دولتی بافق یزد به دلیل افت تحصیلی، خود را به میله بارفیکس اتاق حلقآویز کرد و جان سپرد.
۱۹ دی در تهران، پسر ۱۱ سالهای در تهران با حلقآویز کردن خود را از چارچوب در بالکن بهوسیله روسری مادرش به زندگی خود پایان داد. به گفته او، این دانشآموز که فصل امتحانات خود را میگذراند، اضطراب شدیدی داشت و وقتی در خانه تنها بوده، دست به چنین کاری زده است.
۲۲ دی در یزد، اختلاف خانوادگی باعث خودکشی و مرگ دانشآموز دختر پایه نهم در یزد شد، او از آخرین طبقه آپارتمان خود را به پایین پرتاب کرد.